ماه نوشته

تبلیغاتــــ advertising

آخرین مطالب سایت ماه نوشته


سپاهان درب
North Korea refuses normalizing relations with Seoul
دلیل افت تجارت ایران و ترکیه اعلام شد
ترکیه بودجه مالی ائتلاف مخالفان سوریه را قطع کرد

۱۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است



امروز کلاس تربیت بدنی داشتم وقتی وارد سالن شدم همه مشغول تعویض لباس بودند پس منم بعد از سلام و احوال پرسی با دوستان برای ورزش کردن آماده شدم. استاد هم با یک ربع تاخیر سر کلاس اومد.

بعدش درباره روش کار کردن سر کلاس و اینکه چی بپوشیم و ... توضیحاتی داد. البته خیلی سخت گیر بود و یه عده که دیر اومده بودند رو راه نداد با اینکه هنوز کارمون رو شروع نکرده بودیم و نسبت به لباس و کفش هم خیلی حساس بود.


چهارشنبه, ۱۸ فروردین ۱۳۹۵، ۱۲:۲۱ ب.ظ

نمیدونم چرا هیچ کاری نیست انجام بدم. از صبح که بیدارشدم همین جور بیکارم و تو خونه برا خودم میچرخم.

آهنگای موبایلم هم برام تکراری شد الان سه باره که از اول رفتم تا آخرش!

همه ی کتابای توی کتاب خونه و موبایل رو هم خوندم. دیگه نمیدونم چه کار کنم؟

دلم برای یه کتاب خوب تنگ شده :(((


امروز اینجا بارون میومد و جاتون خالی هوا خیلی بهاری بود البته فکر کنم اکثر استان ها این هوا رو داشتن حتی این طور که اخبار میگفت بعضی مناطق هم برف اومده!

طرفای ظهر کلاس داشتم و همین طور بارون میومد پس با خودم چتر بردم و تا پامو بیرون گذاشتم دیدم که بارون بند اومده. با خودم گفتم حتما بعدا بارون میاد چون یه ابر خیلی سیاهی تو آسمون بود.

خلاصه با یه بدبختی اون چتر دراز رو حمل کردم. بعد از تموم شدن کلاس هم هوا کامل آفتابی شد :)))))

این چند روز هم بسته اینترنتیم تموم شده بود و بالاخره امروز بسته رو خریدم و سری به شبکه های اجتماعی زدم، یعنی عالم و آدم به من پیام داده بود !!! و خلاصه سرم خیلی شلوغ بود.

راستی امشب هم شب آرزوهاست و امیدوارم که به هر خواسته ای که دارید برسید و همیشه در زندگی سالم و شاد باشید :)

امروز همش این آهنگ تو ذهنم بود گفتم بد نیست تو وبلاگ هم بذارم.



دیروز بعد از ظهر بارون گرفته بود که همه رو غافلگیر کرد چون صبح هوا کاملا آفتابی و تابستونی بود.

من هم که طبق معمول کلاس داشتم البته چه کلاسی! خیلی خسته کننده بود و استادمون مفاهیم رو آنقدر پیچیده توضیح میداد که همه خوابشون گرفته بود و هیچکس چیزی نمیفهمید.

خلاصه کلاس با یه بدبختی تموم شد و من تو فکر این بودم که چه طوری تو این بارون به خونه برگردم که یکی از دوستای ترم قبلم بهم گفت تا تموم شدن بارون بریم توی سلف و کیک و چایی بخوریم.

من خیلی با اون صمیمی نیستم و زیاد روش شناخت ندارم  و از اینکه این پیشنهاد رو به من داده بود کمی تعجب کردم اما قبول کردم چون معلوم نبود بارون تا کی میخواست بباره.


حالگیری یعنی اینکه فقط به خاطر کلاس تربیت بدنی بری دانشگاه و ببینی که در سالن تمرین، مراسم بزرگداشت سعدی برگزار میشه!

البته از یه لحاظ خوب شد چون اصلا حال تمرین نداشتم :)))))

فردا روز بزرگداشت شاعر عزیز کشورمان سعدی هست و من از اینکه چنین شاعران خوبی در کشورمان زندگی میکردند بسیار خوشحالم مخصوصا گلستان سعدی رو که میخونم خیلی بهم انرژی میده :)

در آخر پستم رو با صفحه اول گلستان سعدی تموم میکنم.

منّت خدای را، عزَّوَجَل، که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود مُمِدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.

از دست و زبان که برآید               کز عهده ی شکرش بدرآید


امروز مادرم به علت دندان درد زیاد به دکتر رفت. من بهش گفتم که بره پیش همون خانم دکتری که دفعه قبل دندون من رو درست کرد چون کارش خیلی خوب بود و با اینکه دو دندونپزشک مرد هم اونجا کار میکردند کار این خانم از همه بهتر بود، چون درس داشتم با مادرم نرفتم و به جای من پدرم با اصرار زیاد با مادرم رفت.

منم که خوش و خرم تو خونه درس میخوندم و اتفاقا درسم زود تموم شد. مادرم ساعت ۹ به مطب رفته بود وقتی به ساعت نگاه کردم ۱۱ بود و هنوز نیومده بودند دیگه طرفای ساعت ۱۲ اومدند.

مادرم خیلی ناراحت بود و میگفت که دکترش عوض شده بود و خانم دیگری به جای اون اومده بود. 

وقتی ازطرز کار اون دکتر بهم میگفت منکه اونجا نبودم کلی عصبانی شدم.


نمی دونم چرا بعضی مواقع این شکلی میشم ؟!!!!

به حرف ق (قاف) میگم قِ دو نقطه!

به حرف غ (غین) میگم غِ یه نقطه!

به حرف ض (ضاد) میگم ضِ ایکه شبیه صِ صابونه !!!!!!!!

نمیدونم چرا اون لحظه ای که ازم میپرسن اینطوری میگم، با اینکه درستشو میدونم!

حالا برعکسشم هست. وقتی هیچکس اسم درستشو نمیدونه من میدونم، مثلا یه بار تو یه مهمونی بودیم و پسرخالم اول دبستان بود و مشغول مشق نوشتن که گفت حریر رو چه طوری مینویسن؟ 

یکی گفت با حِ حمال، اون یکی گفت با حِ حوله و ....

اون بیچاره هم گیج شده بود که من بهش گفتم با حِ جیمی.

شما هم اینطوری میشین ؟؟؟!!!!


دیگه خسته شدم بس که تلویزیون جومونگ نشون داد.

آخه تا یه مدت شبکه استانی خودمون نشون میداد اون که تموم شد تا یه ماه راحت بودم که موقعیتی پیش اومد و برای دیدار یکی از همکاران بابام رفتیم سمنان که تلویزیونشون جومونگ رو نشون داد حالا خونه خودمون بودیم میشد تلویزیون رو خاموش کرد اما اونجا همشون عاشق جومونگ!

بعد از اون ماجرا گفتم دیگه راحت شدم که ایام عید اولین سریالی که دیدم جومونگ جان بود :))))

تازه دوست خواهرم تمام قسمتاشو با تکرارهاش نگاه میکنه ؟!!!!

کاش یه سریال ایرانی جدید مثل جومونگ درست میشد .........


اییییی روزگار

داشتم به اونایی که اینترنت پرسرعت دارن حسادت میکردم خخخخ

آخه ما دو سال پیش خونمون رو عوض کردیم و این خونه هم تلفن ثابت نداشت :(((

یه سال رو با اینترنت سیم کارت سر کردیم و حتی مودمی گرفتیم که فقط به کامپیوتر متصل میشد.

بعد از یه سال با هر بدبختی که بود خط ثابت گرفتیم. دیگه ببینید من تو اون موقع چه حالی داشتم از خوشحالی اصلا شب رو نخوابیدم و همش به اینترنت پر سرعت فکر میکردم :))))

اون سیم کارت و مودم رو هم انداختم ته کمدم که دیگه نبینمش و هم زمان گفتم: بری و برنگردی :))))

فردا که رفتیم به مخابرات برای تقاضا دادن اینترنت گفتن که کابلش فیبری هست (اگه درست نوشته باشم) و نمی تونیم اینترنت بدیم. یعنی تا یه هفته افسرده بودم چون برای کارای دانشگاه خیلی به اینترنت احتیاج دارم.

دوباره با بدبختی همون سیم کارت و مودم رو آوردم که بعد از یه ماه مودمش سوخت :)))

حالا اون سیم کارتو میذارم تو موبایلم و به صورت وای فای همگی استفاده میکنیم.

دیگه ببینید از اینترنت سرعت ۱۲۸ که همزمان ۴ نفر استفاده میکنند چه سرعتی می مونه !!!!!

البته از وقتی تو موبایل گذاشتم سرعتش بیشتر شده :)))

یعنی خدا هیچ بنده ای رو بدون اینترنت نذاره :))))

خیلی بد دردیه مخصوصا وقتی احتیاج داشته باشی........

خرید بک لینک


دوستان عزیزی که از این شکلک ها استفاده میکنید 

😃😄😅😑😐😆😉😴😴

این شکلک ها در رایانه ها و محیط ویندوز قابل رویت نمی باشد :))))

پس خواهشمندم که فقط با دو نقطه و پرانتزها منظور خود را بیان نمایید :)))

این چند مدت که وبلاگ رو با گوشیم باز میکنم، می بینم که چه شکلی هستن و تازه الآن فهمیدم منظورتون چی بوده خخخخ

تا قبلش حدسی جواب میدادم :)))))

از همین تریبون از بیان خواهشمندم که امکان درج شکلک رو فراهم کنه چون بعضی مواقع آدم باید ۱۰ خط بنویسه تا منظورشو بگه :)

صفحات سایت
i> http://pnuna.avaxblog.com/
  • http://wp-theme.avaxblog.com/
  • http://niushaschool.avaxblog.com/
  • http://miiniikatahamii.avaxblog.com/
  • http://sheydaw-amirhoseiwn.avaxblog.com/
  • http://akhbar-irani.avaxblog.com/
  • http://tanzimekhanevadeh.avaxblog.com/